« به نام خدا »
امروز میخوام برم رویا رو ببینم ، دلم براش خیلی تنگ شده الان دقیقا 18 روزه ندیدمش ولی هر روز با هم حرف میزنیم دیروز یکساعت با هم حرف زدیم
ولی بازم دلم براش تنگ شده ، خیلی هیجان دارم و از طرفی هم خوشحالم ؛ من و رویا از هیچ لحاظی به هم شبیه نیستیم ولی از اینکه در کنار هم
دوست هستیم آرامش داریم . بهترین و دوست داشتنی خاطراتم با رویا هست هر چند خیلی خاطرات و شرایط سخت رو هم با هم گذراندیم ولی
بیشترش خاطره های خوبی بود .
امروز سرکار خیلی خسته شدم یعنی خیلی کار داشتیم ولی بهتر از بیکاری و علافی هست . یه موضوع خوب دیگه اینه که از اول مهر کلاس زبانم
دوباره شروع میشه و من به یادگیری زبان میپردازم از این لحاظ هم خوشحالم معلمم هم خیلی خوشرو و مهربانه و خیلی خوب تدریس میکنه .
دیروز مجددا با رویا تمام خاطرات بد سه سال گذشته رو مرور کردیم . دوباره یاد یه سری حرفهای خاله زنکی افتادم و دوباره آتیش گرفتم ولی دیدم
ارزش نداره اعصابم رو به خاطر یه مشت خزعبلات خورد کنم . جدیدا تا یه موضوعی میخواد ناراحتم کنه ذهنم رو به سمت موضوعات خوب منحرف میکنم
نمیخوام مثل سابق یک آدم حساس و شکنده باشم ، میخوام یه ادم بی خیال باشم اینطوری زندگی همیشه روی خوشش رو به من نشون میده .&&&
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |